خلاصه داستان:
اواخر فصل زمستان بچه ها با کمک هم یک آدم برفی زیبا می سازند و ننه سرما برای تکمیل شادی بچه ها، با ریختن دانه های اسفند جادویی بر سر آدم برفی به آن جان می دهد و خوشحالی و شادی آدم برفی دیری نمیپاید زیرا ننه سرما برای بچه ها از آمدن بهار و آب شدن برف ها می‌گوید.
او در داستان اشاره می کند که به زودی فصل سرما رو به پایان است و عمو نوروز برای دیدن آن ها و آوردن بهار به آنجا خواهد آمد. همچنین یادآور می شود که با آمدن عمو نوروز، برف ها آب شده و زمین پر از سبزی و نشاط می شود.
زمانی که ننه سرما مشغول تعریف داستان است، آدم برفی از پشت پنجره کلبه ماجرای عمونوروز و آب شدن برف ها را می شنود و از آنجا که به بچه ها علاقه زیادی پیدا کرده بود، تصمیم می گیرد مانع آمدم عمونوروز شود.
عمو نوروز:رویای آدم برفی
او برای این منظور سفری را آغاز کرده و به سراغ غول سرما می رود و از او برای این هدف کمک می خواهد. اما غول سرما که موجودی پلید و بدذات است، از این فرصت به نفع خود استفاده کرده و آدم برفی را تسخیر کرده و او را به موجودی پلید و شرور تبدیل می کند و به جنگ عمونوروز می فرستد.
با حرکت آدم برفی جنگل و سرزمین های سر راه او نیز دچار این نفرین شده و همه موجودات به جانورانی خبیث تبدیل می شوند.
از طرفی دیگر فردای آن روز ننه سرما با کمک پرنده محبوبش، هدهد، دعوتنامه ای را برای عمونوروز ارسال می کند و از او می خواهد تا بهار را به سرزمین آن ها بیاورد.
با رسیدن پیغام هدهد، عمونوروز سفر خود را برای دیدن ننه سرما آغاز می کند، اما در این راه با مشکلات عدیده‌ای روبرو می‌شود. وجود حیوانات یخ زده ساخت آدم برفی از جمله مشکلات موجود در راه این سفر هستند.
درحالی‌که غول سرما آدم برفی را برای نبرد با عمونوروز آماده میکند، آدم برفی در درون خود با خباثتی که گرفتارش شده می‌جنگد.
عمو نوروز:رویای آدم برفی
درباره بازی:
داستان بازی از کلیشه ها فاصله گرفته و بازیکن را غرق در دنیای بازی میکند. بازی کردن در دونقش مقابل هم ( عمونوروز و آدم‌برفی ) که دو هدف کاملا متضاد باهم داردند یک نوآوری در این زمنیه بشمار می‌رود. بازیکن گاه با کاراکتر عمونوروز و گاه با آدم‌برفی همزاد پنداری میکند. زیرا آدم‌برفی برای بقا تلاش می کند و عمونوروز با غول سرما می جنگد. در کنار این داستان که تغییر فصل محور اصلی آن است، شخصیت های باستانی و آداب تحویل سال نو بازآفرینی شده است.
گیم پلی بازی بر اساس توانایی های دو کاراکتر بازی است:
عمونوروز که گذر زمان او را هیچگاه شکسته نمیکند، چالاک از موانع و سکوها بالا می رود. عصای عمونوروز وقتی که او می خواهد با موجودات یخی بجنگد، مانند یک اسلحه می شود و هنگامی که عمونوروز بخواهد پرش بلندی انجام دهد، به عنوان یک طناب عمل میکند. عمونوروز با کاشتن درخت سرو راه‌های جدیدی در محیط بازی باز میکند و با هل دادن سکوها پازل هایی که بر پایه فیزیک است را حل میکند. وقتی عمونوروز یک حیوان را از انجماد خارج میکند، او راه جدیدی در نقشه برای عمونوروز باز میکند.
آدم‌برفی روی برفها سُر می‌خورد و روان و سریع به اطراف می‌پرد. غول سرما به آدم‌برفی دو توانایی یاد می‌دهد اول آنکه چگونه به حیوانات جنگل برف پرت کند و آنها را به موجودات یخی تبدیل کند تا در مراحر بعدی با عمونوروز بجنگند و دوم توانایی بزرگ شدن پس از حرکت گلوله‌ای در برفها که به او توانایی ضربه زدن بیشتر می‌دهد.
دشمنان در این بازی به تغییرات در طبیعت اشاره دارند و از شکلی به شکل دیگر تبدیل می‌شوند. در نتیجه بازیکن چیزی را در طبیعت نابود نکرده و فقط از شکلی به شکلی دیگر تبدیل میکند. بعنوان مثال آدم‌برفی با تبدیل سنجاب‌ها به موجودات یخی آنها را به دوست خود و دشمن عمونوروز تبدیل میکند و آدم‌برفی با تبدیل سنجاب یخی به سنجاب آن را به دوست خود و دشمن عمونوروز تبدیل میکند. اما غول سرما با حیوانات جنگل فرق دارد و نتیجه توقف روند طبیعی در فصل‌ها است.
گرافیک بازی با نور‌ها و رنگ‌های درخشان در مراحل مختلف کار شده است و در مدل سازی و انیمیشن‌ها دقت فراوانی بکار رفته. تکنیک‌های بکار رفته در نور‌پردازی و سیستم ذرات بازی، حتی در زیرزمین‌های تاریک، با دقت ساخته شده تا فضاسازی های فانتزی بازی، چشم نواز و بیادماندنی دیده شوند. در طراحی کاراکترها و محیط، تنها به عنصرهای زیبایی توجه نشده و با داستان و گیم‌پلی بازی هماهنگ شده‌ان. بطور مثال در طراحی دشمنان بازی حس بلعیده شدن توسط سرما بخوبی نشان نمایان است و یا در طراحی کاراکتر ننه سرما و خانه‌اش، تمامی متون و داستان‌های مربوط به این کاراکتر مورد تحقیق قرار گرفته شد.
