دانلود بازی ایرانی جام خلیج فارس ۱۲ PGC12 وینسار ویرایشگران نسل آریا لوح زرین نیکان

– از 2 روز پیش خیلی خواستم درستش کنم ولی نشد

– ولی تو پهنای باند رو زیاد کردی و گفتی مشکلی نداره ، اگه این صحبت رو همون موقع میکردی شاید یه جواب دیگه میدادم

– خوب آره چون شما شما هستی اونا گفتن مشکل نداره ولی الان اینو میگن

– من فکر میکردم با تو طرف هستم ، این 10000 تومن رو میدیم .. مشکلی هم نداره ولی این دفعه رسید و ضمانت میگیریم.

– خوبه

– و به صورت رسمی وارد میشیم

– اینم خوبه

– چون اینجوری اصلا فایده نداره و رو اعصاب ما راه رفته شد البته من با سایر بچه ها هم باید صحبت کنم ، دیتا بیس رو 10000 تومن میخریم ، چون موضوع فقط دیتا بیس نیست ، خوده تو هم کم مشکل نداشتی ! من حاضرم از صفر شروع کنم … ولی درست شروع کنم و دیگه و دیگه رو کار رفاقتی اصلا فکر نکنم

– در ضمن آقا من حقم رو به شما ادا کردم “وی بولتین” 150 هزار تومنی نصب کردم تمپل براش طراحی کردم کلی هم هک و پلاگین روش نصب کردم اینا قیمتش بالای 200000 تومن هست

– باشه ، حتما تو درست میگی ، من شرمندتم

– نه مطمئن باش از هر کس دوست داری سوال کن

– ولی توی مشهد تو بودی که صحبت میکردی ، اوکی هاش رو خودت میدادی ، حالا ما داریم بازی رو عرضه میکنیم

– خوبه

– ولی تو صحبت از رفاقت و اینجورچیزا میکردی و اونموقع اصلا برات پول مهم نبود

– درسته الان هم مهم نیست

– فکر نمیکنم ، رفتارت که یه چیز دیگه رو نشون میده

– الانم که من این 10000 تومن رو نمیخوام

-شماره ای چیزی از اون دوستت نداری که من مستقیما باهاش صحبت کنم ببینم چی میگه

– نه نمیتونم بدم که این وسط جریانی پیش نیاد

– سایت ما چند روز درست بود ؟

– تقریبا 8 ماه

– ولی با پشتیبانی ضعیف ، میتونم یه نظر سنجی بزارم که بدونی این حرف من نیست

– مثلا چجور پشتیبانی میخواست سایتت رو هک کردن من باید جواب میدادم

– انجمن به نظرت درست بود ؟ ، به من میگفتی که نمیتونی از دیتا بیس کپی بگیری … من یه کاریش میکردم و به امید شما ها نمیشستم ، میگفتی وقت نداری … من میدادم به یکی دیگه که رو سایت کار کنه مگه توی سایت ” پرشین-پیس.کام ” چکار میکردیم؟

– بله هیچ مشکلی نداشت و اینو باید بگم که شما خیلی توقعت زیاده هنوز 1 هفته نشد انداخته بودیش هک شدی شما یه شرکت بگو که هر 2 – 3 روز بکآپ بگیره من اسمم رو عوض میکنم ، همه شرکتها هفته به هفته بک آپ مبگبرن

– من اگه شرکت دیگه ای رو میشناختم نمیرفتم مشهد ، توقع مارو خودت بالا بردی

– خب این مشکل شماست توقع شما هم خودش بالا بود

سیامک : و تو هم ” نه ” نمیگفتی

علیرضا : من اصلا در مورد بک آپ 2 – 3 روزه با شما حرف نزده بودم شما خودت توی دلت میخواستی با 40 تومن یاهو برات تحویل بدم

– وقتی چیزی خراب میشه … اینجوریه … من باید با بدبختی با تو حرف بزنم ، نه ، ولی یه انجمن درست حسابی که میتونستی … همون چیزی که خودت گفتی ، من فقط یه انجمن میخواستم که بشه بهش اعتماد کرد

– خب شما برو هر جا دوست داری سوال کن ببین جایی بهت 500 مگ هاست با 40 تومن میدن انجمن 150 هزار تومنی پیشکش

– من حرفم رو به تو میزدم ولی نمیدونم چرا اون موقع اینجوری صحبت نمیکردی

– خب شما برو هر جا دوست داری سوال کن ببین جایی بهت 500 مگ هاست با 40 تومن میدن انجمن 150 هزار تومنی پیشکش

– مشکل پوله ، بگو ، مثل الان که گفتی

– نه مشکل توقع بیجای شماست

– مرسی ، اینو از همون روز اول میگفتی

– خواهش میکنم

– نه اینکه همه مارو امروز فردا کنی

– از روز اول توقع اینقدر نبود ، روز اول به خاطر رفاقت الکی فکر کردم برات انجمن نصب کنم نمیدونستم فردا مدعی میشی ، رو رو برم

– میگم … ” وی بی ” رو بردار ، من میدم به بچه های خودمون کاراش رو انجام بدن ، شما فقط همون بکآپ رو بگیرید ، 10000 تومن هم برای من ارزش نداره … ومسئله ای نیست

– ” وی بی ” توی بکآپ شما هست و دیگه دست من نیست در ضمن بکآپ شما فکر کردی چیه دیتا بیس ” وی بی ” هست دیگه

– من اگه سر در میاورد ، مطمئنا کار به اینجاها نمیکشید

– خب مشکل همینه که شما بدون اطلاعات میخوای کار کنی به خاطر همین خیلی پر توقعی

– من هر کاری که میخواستم انجام بدم ، اول با خودت صحبت میکردم ، تو هم که ” نه ” نمیگفتی

– مشکل اینه که از هیچی سر در نمیاری از این به بعد در مورد هر کاری میخوای انجام بدی اطلاعات بدست بیار که بعدا کسی رو متهم نکنی

– باشه ، این درسی بود که توی یکسال گرفتم … کاش کلاسش یکم فشرده تر بود

– و منم به پول شما هیچ احتیاجی ندارم من توی یک هفته از صدا سیما 1200000 تومن پول میگیرم شما میخواستی خودت رو به کلاس برسونی که نخوام برات کلاس تقویتی بزارم

– ( خنده )

– ( زبون درازی )

سیامک : نوش جونت ، خدا زیاد کنه

علیرضا : میکنه شما نگران نباش

– من نگران پول نیستم ، پول میاد و میره ، ما هم برای پول کار نمیکردیم

– آره ولی چطور بیاد و بره مهمه ، من همیشه از پولی که میگیرم بیشتر کار میکنم

– وقت و عمر با ارزشتر از هر پولیه ، و منم بابت پولی که نمیگریم کار میکنم

– آره به خاطر همین من دیگه نمیخوام وقتمو با حرفهای چرت شما بگذرونم ، مثلا چکار میکنی

سیامک : مثل همین چند ماهی که ما با تو گذروندیم

علیرضا : آره دیگه اون موقع ها زیاد وقته منو تلف میکردی

– ( خنده )

– ( بوس )

– اشتباه زدی فکر کنم ( زبون درازی )

– نه گفتم جووننننننننن

– جان ، حالا با 10000 تومن کارت حله ؟ که کاره مارو حل کنی ؟ ( خدارو شکر معلومه که ” اس ام اس ” ها میرسه )

– کار شما دست من نیست وگر نه میدونستم چطور بپیچونمتون

– من که الان داره سرم گیج میره

– منم همینطور

– موبایلت چیه که وقتی خاموش میکنی … ” اس ام اس ” ها میرسه ، آخه اطلاعی ندارم

– خب دیگه اگه اطلاعاتت رو زیاد کنی میدونستی

– دارم همینکارو میکنم ، به هر حال ، من که گفتم میتونم از صفر شروع کنم ولی ایندفعه با کسی کار میکنم که از ” نه ” گفتن نترسه ، حالا چه شخصیت جدیده تو باشه … یا یکی دیگه ، اشتباه هردومون از روز اول شروع شد که هم تو توقع مارو بالا بردی و هم ما بدون رسید پول دادیم ، چون من اشتباها فکر میکردم 60 تومن پول دادیم ، البته چون زیاد بهش فکر نمیکردم … فراموشم شده بود.

– درسته

– ولی تو هم یه چیزو یاد بگیر که کاری رو که نمیشه انجام داد ” اوکی ” ندی ، چون خودت هم میدونی که من اطلاعاتم کمه و همیشه با خوت مشورت میکردم ، وعده نده … چون میشی یه آدمه 2 رو و وقتی هم که نتونی وعده ای که دادی رو برآورده کنی مجبوری گوشیت رو خاموش کنی ، یعنی این اجازه رو میدی که هر فکری که میخوام در موردت بکنم ، موقعی که سایت هک شد رو یادته ؟

– من وعده الکی توی هیچ زمینه ای ندادم و گوشیم هم چون خیلی سرم شلوغه نمیتونم جواب بدم ، در ضمن من توی این مدت مجبور بودم گوشیم رو خاموش کنم چون توی صدا و سیما گوشیها رو میگیرن و گوشی سازمانی میدن اینم نمیدونی بدون

سیامک : الان که خونه بودی

علیرضا : برای بالا رفتن اطلاعاتت گفتم

– مرسی

– الان گوشیم به هیج وجه شارژ نداره ، اگه میدونی شارژ چیه

– موقعی که سایت هک شد رو یادته ؟ اون موقع هم توی صدا سیما بودی ؟

– آره اونجا هم مشکلی نداشتم با شما

– مشکلی نداشتی ؟

– نه ، فقط سایت یه مدت طول کشید تا درست شه که روالش بود

– پس خوبه که یاآوریت کنم که تا قبل از اینکه من با پدرت صحبت کنم … گوشیت رو روی من خاموش میکردی

– نه اصلا همچین چیزی نیست من کلی از توی دانشگاه با شما صحبت کرده بودم قبلش

– منم حداقل 4 تا شاهد دارم ، یکیش همشهری خودته

علیرضا : 4 تا شاهدت هم به درد خودت میخوره

سیامک : شماره اون که افتاد … جواب دادی

– من چند بار با مصطفی صحبت کردم چند بار با خوده شما چند بار با اون یکی رفیقتون

– صحبتهای تو هم حتما به درد ما میخوره ! ، آره صحبت میکردی ، وقتی که سایت درست بود.

– صحبتهای من به درد خیلیها میخوره از جمله شما اگه درست گوش کنی

– وقتی ما دنبال جواب بودیم … کسی جوابگو نبود

– وقتی سایت درست بود چه لزومی داره من با مصطفی صحبت کنم

سیامک : امروزتازه داری صحبت مبکنی ، دیروز صحبتهات واسه پیچوندن بود ، خلاصه که هی مارو دک میکردی

– نه من تا دیروز میخواستم کارت رو راه بندازم ولی خودت باعث شدی نشه

– آره حتما درست میگی

– من همیشه درست میگم

– کاره ما خیلی وقته که گیره، خوبه که خودت خودت رو تائید میکنی

– آره چون شما خودتون خواستین گیر باشه ، من همیشه خودم رو تائید میکنم چون به خودم و تواناییم اطمینان دارم

سیامک : خوشم اومد که بعد از 1 سال تازه زبونت امشب باز شده ، توی این 1 سال کجا بود ؟

علیرضا : توی این یکسال نمیخواستم باز کنم که یه وقت برات بد نشه

– علیرضا اشتباه کردی

– آره باید از همون اوایل شما رو سر جاتون میشوندم و به شما تفهیم میکردم که هر کاری راهی داره

– منم بعضی جاها اشتباه کردم … ولی تو از کم اطلاعاتی من سوءاستفاده کردی و مارو زیاد سر کار گذاشتی ، آفرین ، منم از همون روز اول همین رو از تو میخواستم ، درست جواب مارو میدادی مثل امشب

– خواهش میکنم من نمیدونستم شما باید زور بالا سرت باشه

– چه زوری ، ما تمام زورمون رو روی تو گذاشتیم ، الان هم خسته شدیم

– زور کلامی ، آخه زور شما به زور من نمیرسه با اینکه من از شما کوچیکترم ، چون زور من تو مغزمه

– پس بهش زیاد فشار نیار

– این مغز با حرفهای شما بهش فشار نمیاد ، نه با حرف شما با حرف هیچکس بهش فشار نمیاد

سیامک : علیرضا خان ، حداقل حالا که داری واسه اولین بار حرف میزنی درست صحبت کن ، سازت رو من فهمیدم و دیگه نمیخوام باهاش برقصم حالا تو هر چی که دوست داری به من بگو

علیرضا : من چیز خاصی نگفتم شما خودتون بد برداشت میکنی

– فکر میکنی من الان عصبی شدم

– نه

– آفرین … معلومه که منو یکم شناختی

– من نیازی ندارم شمارو عصبی کنم

– علیرضا خان باید بگم که امشب با آرامش بیشتری میخوابم ، چون تونستم صحبتهای تورو بالاخره بشنوم

– خوبه پس من شدم باعثه جلوگیری از بیخوابی

– دقیقا ، وقتی سایت خرابه ، و کسی جوابگو نیست من کلافم

– خوبه که کلافه ای

– این چند وقت خیلی عصبی بودم الان کاملا آروم شدم

– اینم خوبه

– فکر میکردم که همه چیز تخیلیه ولی امشب متوجه شدم که وجود داری ، خیلی بهتر میشد که زودتر از اینها صحبت میکردی

– شاید اون وقت شما حدودتون رو میفهمیدی

– آره اینم میشه گفت

– آخه من نمیخواستم یه وقت با بزرگترم بد صحبت کنم ولی خب شما خودت خواستی

– تو هم حدودت رو معرفی میکردی خوب میشد ببین به کجا رسوندی

– من محدودیت ندارم

– مشخصه ، محدودیتت برای من معلومه

– خب مثلا چی هست محدودیت من

– امروز از محدودیتت خارج شدی

علیرضا : نه رفتم دور تر از مرکز خارج نشدم

سیامک : بعد از این همه تماس بالاخره بهت برخورد این برای من کافیه

– نه به من به هبچ وجه بر نمیخوره چون دوست ندارم به خاطر آدمهایی مثل شما حتی فکر کنم

– باید یه جوری تورو از محدودیتی که ایجاد کرده بودی خارج میکردم

– مطمئن باش نتونستی

خوبه ، شما مجبور نیستی فکر کنی ، منم به شما فکر نمیکردم ولی اگه تو به من فکر نمیکردی ، قرار نمیزاشتی که منو ببینی

– نه اینم داداشم گفت وگر نه این برای من هیچی نبود همچین میگه انگار ” سوفیا لورن ” بوده

– دلم برای داداشت میسوزه

– چرا ، بر عکس الان بغلم نشسته میخواد بدونه چرا

– چون میدونم که قسمتی از این کارو به خاطر داداشت انجام دادی ولی نه همش رو ، اما بد موقعی براش کار انجام دادی ، وقتی که نمیتونست زیاد به سایتش سر بزنه و برای همین هم واسه تو بی اهمیت شده بود ، یعنی ما دیگه برات مهم نبودیم ، حساب تو با داداشت هم واسه من جداست

– خوبه

– ولی بدون که من عوض نشدم ولی تو عوض شدی

– نه منم عوض نشدم شما خودت خواستی اون روی سکه رو ببینی

– ولی من هنوز اون روی سکه ام را رو نکردم و هیچوقت هم دوست ندارم رو کنم

– خب رو کن ببینیم چطوریاست

– هیچوقت اینکارو نمیکنم من که قرار نیست مثل تو باشم

– نکنه اون رویه سکه شما پوچه

– اگه هم قرار به رو شدن بود ، من قبل از اینا میتونستم رو کنم ، تو میتونی اینجور فکر کنی

– یا هنوز در مورد اون روی سکه ی خودت اطلاعی نداری

– آره ندارم

علیرضا : مثلا چطوری میخوای اون روی سکه رو نشون من بدی

سیامک : نشون تو نمیدم

– پس نشون کی میدی

– البته یه نیمچش رو امشب رو کردم ولی همش نبود و از این بیشترش رو نمیتونی ببینی

– اوه پس هیچی اون روی سکه نیست

– باریکلا ، من من اصلا 2 رو نیستم

– آره شما نیمرو هستی

– آفرین ، باعث خنده من شدی … مرسی

– خواهش میکنم من شما رو یاده خودت انداختم

– الانم مثلا به من برخورد ، فردا هم این نوشته ها رو ببینی بازم همینجور فکر خواهی کرد ؟

علیرضا : آره

سیامک : خیلی خوبه

– چون ما همیشه به کاری که انجام میدم ایمان دارم

– خدا بهتر میدونه

– آره

سیامک : پس به من مربوط نمیشه ، ولی کاری که به من مربوط میشد ، اینجور نبود

– آره دیگه بابا

– چون قسمتی که تو مسئولش بودی کم اشکال نداشت

– قسمت من کاملا بی اشکال بود اشکال از شما بود

– میتونی از بقیه بپرسی

– من از اونایی که باید بپرسم پرسیدم

– خوب نیست که خودت در مودرد خودت قضاوت کنی ، معمولا اینکارو جلوی آینه حمام انجام میدن ، میخوای الان کنفرانس بزارم

– من کنفرانس رو با کسایی که اطلاعات دارن گذاشتم نه بی اطلاعان

– آفرین … قضیه همون 4 تا شاهده

– آره دیگه همونا که به درد خودت میخوره

– آره همونا

علیرضا : خوب گفتم که اونا به درد خودت میخورن

سیامک : آره دیگه حرفه منو زدی ، مرسی

– پس خداحافظ تا بعدا که اطلاعاتتو بیشتر کنی { قهقه }

– زورکی چرا میخندی

– زورکی نیست حرفهای تو همش خنده داره

– واسه تو شاید ، آخه تو همه چیزو به مسخرگی میگیری ، طبیعیه

– آره چیزای مسخره ای مثل حرفهای شما رو به مسخرگی میگیرم

– اگه میتونستی ، درست صحبت میکردی

– خیلی شما درست صحبت کردی ، با هر کس به اندازه احترامی که برای خودش قائله صحبت میکنم

– بقیه در مورد صحبتهای ما بعدا نظر میدن ، تو نگران این قسمتش نباش

– خوبه

– ولی اینم بدون که نمیتونی بابت ” وی بی ” مجانی به گردن ما دین بزاری ، کار شاقی نکردی که خوشحالی

– ” وی بی ” شما مجانی نبود و لیسانس داشت

– ما مجانیش رو نصب میکنیم

علیرضا : شما نصب کن من اگه 1 روزه نبستمش ، آخه مجانیش با یک اشاره به شرکت بسته میشه

سیامک : تو راست میگی ، البته منم میتونم پولیش رو 1 دقیقه ای ببندم ، که اینکارو نمیکنم چون میدونی که اطلاعاتم کمه

– چطوری میتونی

– من نمیتونم و نمیخوام که بتونم

– پس قپی نیا

– باشه ، بقیه بچه هارو هم توصیه میکنم که اینکارو نکنن

– فعلا بای تا بعد

– فکر میکنی بعدیهم وجود داره ؟

– خدا کنه نداشته باشه

– 1 ماهه نداره

– چی

– به داداشت سلام برسون ، به خدا سپردمت

علیرضا: و همچنین

سیامک: برات دعا مکنم