تخفیف!

دانلود دوبله فارسی بازی مافیا mafia 1

قیمت اصلی تومان 10,000 بود.قیمت فعلی تومان 5,000 است.

دانلود بازی مافیا 1 نسخه ی دوبله شده به فارسی برای کامپیوتر. منتشر شده توسط موسسه ی زرّین پخش هنر.

بعلاوه ی هدیه ی خرید و تخفیف ویژه مخصوص مشتریان وبسایت زرین پخش هنر.

توضیحات

بازی زیبا و خاطره انگیز Mafia محصولی از شرکت Illusion Softworks است که در سال ۲۰۰۴ توسط شرکت Take-Two Interactive برای پلتفرم های PC,PS2 و Xbox منتشر شد. بازی مافیا یادآور سال های طلایی حکومت گانگسترها در آمریکا است و به عمق یکی از خانواده های مافیایی می رود و روایتی از شخصیتی است که در لایه های این خانواده تبدیل به یکی از خطرناک ترین جنایتکاران مافیایی می شود.

فرمت فایل نصبی: سه عدد فایل ایزو iso .   لینک های دانلود پس از خرید به ایمیل شما ارسال میشوند و تا 1 هفته و 14 بار مهلت استفاده دارند.

آموزش نصب: اینجا کلیک کنید

در این بازی شما خود را غرق یک داستان فریبنده در مورد یک زندگی روزمره برای کسب قدرت و روزهای پر هیجانی خواهید شد.داستان بازی را توماس آنجلو با صحبت با کاراگاه نورمن آغاز می کند و به او می گوید که حاضر است در مقابل حفاظت پلیس از او و خانواده اش، تمامی اطلاعات مربوط به مافیا را  در اختیار پلیس قرار دهد، سپس داستان بازی ۸ سال به عقب باز می گردد و … با گذشت چندین سال از انتشار این بازی هنوز خاطرات این بازی در ذهن ما هست. آن داستان و مراحل زیبا هم اکنون نسخه ای که از این بازی مشاهده می کنید نسخه ی ۱ این بازی می باشد که نسخه فارسی آن را برای شما اماده دانلود کرده ایم

امروز صبح که از خواب بیدار شدم می دانستم چه چیزی در انتظارم است. مثل همیشه صبح از خانه بیرون میروم در خیابان های شهر با ماشین می رانم و مسافر می زنم و شب به خانه بر می گردم و می خوابم. واقعا زندگی تکراری ای است. انگار سرنوشت من این است. ساده زندگی کردن و ساده مردن. دوباره به سرکارم رفتم و در حال سیگار کشیدن بودم که مسافری پیدا شود که یکدفعه دو نفر سوار ماشین می شوند و با اسحله مرا تهدید می کنند و می گویند حرکت کن. زبانم بند آمده بود. نمی دانستم چه کنم. بالاخره حرکت کردم و با توجه به مهارت بالایم در رانندگی موفق به فرار شدم. وقتی به مکانی که آن دو مرد گفته بودند رسیدیم وایستادم و یکی از آن دو مرد گفت: چند دقیقه صبر کن دستمزدمونو از رییس بگیریم تا کرایه تورا بدهیم. من که هنوز ترس از وجودم نرفته بود گفتم باشه من بیرون منتظر می مانم. در همین حال که آن دو میرفتند در فکر این بودم که بالاخره یک روز متفاوت و پرهیجان را در دفترچه ی زندگی ام تجربه کردم. فردی از آن ساختمانی که آن دو مرد بودند به طرف من حرکت کردم و دستش را در جیبش کرد. از ترس خشکم زد. رنگم پریده بود. چه چیزی در جیب آن مرد بود؟ آیا اسحله بود یا ……….؟ نه در جیب آن مرد پول بود. خیالم راحت شد. در همان زمان که داشتم پول را می گرفتم که برم آن مرد با پیشنهادی شگفت انگیز مرا سر جایم میخکوب کرد. آن مرد گفت: رییس از تو خوشش آمده و به تو پیشنهاد رانندگی در گروه ما رو داده. به خانه رفتم. چه کار کنم؟ واقعا تقدیر من چیست؟ نگاهم به پولی که از آن ها گرفتم افتاد. پولی نو وتا نخورده. آن شب تا صبح نخوابیدم و در افکار خودم غوطه ور بودم. صبح که شد بالاخره تصمیمم را گرفتم. بزرگ ترین تصمیم زندگیم. ولی ای کاش بیشتر فکر می کردم. سوار ماشینم شدم و به همان مکانی رفتم که آن دو مرد را برده بودم. به پیش رییس آن ها که ظاهرا اسمش دون سالیری بود رفتم وپیشنهاد همکاری با او را به عنوان راننده پذیرفتم. من سعی کردم کار خود را در این گروه به دقت و صحیح انجام دهم. به همین دلیل همیشه رییسان این گروه از من راضی بودند. انگار دیگر روح معنویت در من مرده بود. هر روز در این راه به تباهی بیشتری کشیده می شدم و در آن موقع فکر می کردم هر روز دارم موقفق تر می شوم. دیگر هیچی برام مهم نبود فقط پول و پول و پول.

من از یک راننده ساده به یکی از اعضای مهم مافیا تبدیل شدم. دیگر من اون توماس مسافرکش و ساده وبدبخت نبودم حالا دیگر برای خودم ارزش و اعتباری داشتم. حالا دیگر در اکثر جلسات گروهمون شرکت میکردم و به طور کامل روحم رو به گروهمون فروختم. گروه مافیا. دیگر گروه ما از قدرت بالایی برخوردار بود. جرایم من هر روز در حال افزایش بود و تا کشتن آدم ها پیش رفته بود. اما الان که فکرش را میکنم می بینم خدا چقدر مرا دوست دارد. در یک روز که به مرکز اصلی گروهمون که در یک رستوران بود که به نام سالیری در بین گروهمون شناخته می شدرفتم و منتظر گرفتن ماموریت بودم با دختری به اسم سارا آشنا شدم. حالا که فکر می کنم میبینم آن دختر را خدا فرستاده بود. آشنایی ما در حد بسیار کوتاهی بود. تا این که در یکی از ماموریت ها من ماموریت می گیرم که از دختر مهماندار سالیری محافظت کنم. در کمال تعجب دیدم که آن دختر که باید از آن محافظت کنم همان سارا است که چند روز پیش با آن آشنا شدم. من این ماموریت را به انجا رساندم و به همراه سارا به سمت خانه حرکت کردم. من تصمیمم رو گرفتم درسته تصمیم. می خواهم با سارا ازدواج کنم. 
سال ها از ازدواج من و سارا می گذرد من در ابتدا بعد از ازدواج کردن با سارا به کارم در گروه مافیا ادامه دادم. سارا همیشه با کار من در مافیا مشکل داشت. من هم این کار رو دیگر دوست نداشتم. خسته شده بودم از این همه جنایت و قتل و خیانت.
در یکی از ماموریت ها رییس گروهمون آقای دون سالیری به من گفت: یکی از افراد گروه به نام فرانک به ما خیانت کرده و اطلاعات سری ما را به دشمن لو داده وبه من ماموریت داد تا اورا بکشم.
وقتی که با فرانک در فرودگاه روبرو می شوم چشمم به زن وبچه اش خورد . اسحله ای که در دستم بود شل شد. چه کار کنم. او به خاطر زن وبچه اش به گروه خیانت کرده. چه طور اونو بکشم؟ نه نه نه من هنوز ذره ای از روح انسانیت باقی مونده.
من گذاشتم فرانک همراه خانواده اش فرار کند ولی به هم

ه گفتم من او را کشته ام.

سال ها از آن اتفاق می گذشت و من و سارا حالا صاحب یک فرزند شدیم. من به خاطر حرف های سارا و مخالفتش به خاطر کارم در مافیا و همچنین به خاطر فرزندم که به سرنوشت تباه پدرش دچار نشود گروه مافیا رو ترک کردم.
اما مثل این که دیگر راه برگشتی نیست. مثل این که گروه از زنده بودن فرانک آگاه شده و دوسن سالیری به شدت دنبال من می گردد. حالا دیگر من به عنوان خیانت کار در گروه شناخته می شوم و همه گروه به دنبال شکار من هستند. گروهی که آن همه به آن خدمت کردم. دیگر خسته شدم از این زندگی کوفتی. می خواهم باقی عمرم را در آرامش زندگی کنم و بمیرم. می خواهم در کنار زن و فرزندم زندگی خوبی داشته باشم. دلم برای توماس مسافرکش و ساده تنگ شده. دیگه خسته شدم.
من تصمیمم رو گرفته ام. بزرگ ترین تصمیم زندگیم. اما این بار درست تصمیم گرفته ام. من تمام ماجرا را با پلیس در میان گذاشتم. داستان تباه شدنم. داستان مافیا را.
الا که دارم خاطرات رو می نویسم در شهر دیگری هستم. حالا دیگر پسرم بزرگ شده. زندگی رنگ و بوی تازه ای پیدا کرده. من الان فکر می کنم خوشبخت ترین مرد جهانم. این جا هیچ کس دستش به ما نمی رسد. خدا مرا دوست دارد. بله خدا مرا دوست دارد. این خدا بود که نگذاشت بیشتر در این راه آلوده بشم. این خدا بود که سارا را فرستاد تا با مخالفتاش مرا وادار به ترک گروهمون کند. این خدا بود که باعث شد من در فرودگاه زن وفرزند فرانک رو ببینم. 
خدایا ممنون

توماس در حال رفتن به سمت اتومبیل برای تمیز کردن آن است که دو نفر به سمت آن می آیند.
دو مرد : آقای آنجلو ؟
توماس : بله
دو مرد : آقای سالیری یه چیزی براتون فرستادن.
بنگ بنگ بنگ

 

1 دیدگاه برای دانلود دوبله فارسی بازی مافیا mafia 1

  1. کافه گیم

    ممنون از این مطلب کاربردی

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ممکن است دوست داشته باشید…